اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بانه

نویسه گردانی: BANH
بانه . [ ن َ ] (اِخ ) دختر قتادةبن دمایه است و از پدرش روایت حدیث دارد. (اعلام النساء ص 108).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
بانه . [ ن َ ] (اِ) موی زهار را گویند و آن جائی باشد در زیر ناف . (از آنندراج ). عانه . (فرهنگ ضیاء). موی عانه . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192)....
بانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مابین . اثناء. || فرق . امتیاز. (آنندراج ).
بانه . [ ن َ ] (اِخ ) دختر بهزبن حکیم . او روایت حدیث از برادرش عبدالملک بن بهزبن حکیم میکرد و حسین بن حسن بن حماد و هشام بن علی سیرافی و ...
بانه . [ ن َ ] (اِخ ) (عمروبن بانه ) مغنی است مشهور به نوادر و غرائب . (از آنندراج ).
بانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) یکی از بلوک کردستان سنه . (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 71 و 72). نام یکی از بخشهای شهرستان سقز است . این بخش د...
بانه . [ ن َ ] (اِخ ) شهری است بکردستان نزدیک سنه . (یادداشت مؤلف ). قصبه ٔ بانه مرکز بخش بانه ٔ شهرستان سقز، در 66 هزارگزی جنوب باخترسقز و...
این واژه در سنسکریت bâna (نی که برای ساخت تیر به کار می رفته؛ پیکان، تیر) بوده است. نامگذاری بانه برای این شهر می تواند این باشد که پیرامون دریاچه ی آ...
بانه زر. [ ن ِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 15 هزارگزی جنوب خاوری سردشت و 2 هزاروپانصدگزی جنوب شوسه ...
بانه دار. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ازگله (گرمسیری قبادی ) بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 12 هزارگزی شمال ازگله بر کنار مرز ایر...
ابن بانه . [ اِ ن ُ ن َ ] (اِخ ) عمروبن محمدبن سلیمان بن راشد، از غیر نژاد عرب ، از موالی یوسف بن عمر ثقفی . وفات 278 هَ .ق . خنیاگر معروف . ش...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.