اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باه

نویسه گردانی: BAH
باه . (ع اِ) شهوت . پشت پری . (شرفنامه ٔ منیری ). پشت شهوت افزائی . (آنندراج ). شهوت را گویند که آب پشت و کمر است . مردی . (یادداشت مؤلف ). شهوت و منی . (ناظم الاطباء). آب نشاط :
ز عکس آتش تیغت ز بیم بگریزد
بسان زیبق از اصلاب دشمنان تو باه .

(تاج المآثر از شرفنامه ٔ منیری ).


بود حال خصم تو دایم تباه
گریزد ز پشتش ز سهم تو باه .

منیری (شرفنامه ).


- شهوت باه ؛ آزمندی به خفت و خیز با زنان ۞ .
- علم الباه ؛ علمی است که از کیفیت معالجات مربوط به نیروی آمیزش و مباشرت گفتگو می کند که چه غذاهایی مناسب و چه دواهایی مقوی و فزاینده و لذت بخشنده ٔ آرمیدن و اعمال و رفتار مربوط به آن است از نمونه ٔ انواع و اشکال گرد آمدن وداستانهای محرک شهوت که برای کسانی که دچار ضعف باه شده اند ساخته شده است . چنانکه گویند پادشاهی که این قوه از او زایل شده بود یکی از بندگان را با دختری از ممالیک خود همسر ساخت و محلی برای مباشرت آن دو تعبیه کرد و شاه از جایی که آن دو متوجه نبودند آنها را میدید و با مشاهده ٔ اعمال آنها، این قوه در او تجدید شد. این داستان از مفتاح خلاصه شده است . و بعید هم نیست ، همچنین مشاهده ٔ جفت گیری حیوانات نیز مهیج است اما دیدن رفتار مباشرت انسان البته مهیج تر است ، و این دانش از فروع دانش طب است و توان گفت بابی از آن محسوب می شود و سخت مورد اعتنای اطباء بوده است و کتب متعدد در باب آن تألیف شده که از آن جمله کتاب الفیه و شلفیة است . ابوالخیر گوید که پادشاهی ، قوه ٔ مباشرت از او زایل شد و اطباء نتوانستند با دوا او را معالجه کنند، پس داستانهایی از زبان زنی موسوم به الفیه ساختند و این نام را از جهت اینکه هزار مرد با او آمیزش کرده بودند به او دادند. او رفتار هریک از مباشرت کنندگان خود را بازگو میکرد و با شنیدن آن حکایات ، شاه دوباره بحال جوانی بازگشت . (از کشف الظنون ).
- قوه ٔ باه ؛ نیروی شهوت ۞ .
- مقوی باه ؛ آن دارو که شهوت افزاید. هریک از داروها که محرک باشند مانند فسفرها و ذراریح .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
باح . (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ غالب اصفهانی کاتب ، ملقب به باح ، خود گوید: باح بما فی الفؤاد باحاً. وی ببغداد شد و کاتب ابولیلی یکی از ...
بعة. [ ب ُع ْ ع َ ] (ع اِ) شتر بچه که در میان نتاج زاید و آنکه در اول نتاج زاید آنرا رُبَع خوانند و آنکه در آخر نتاج زایدآنرا هُیع. (منتهی ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.