باه
نویسه گردانی:
BAH
باه . (ع اِ) آرمیدن با زن . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). نکاح . (آنندراج ). لغتی است در باءة. (ذیل اقرب الموارد از لسان ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
باح . (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ غالب اصفهانی کاتب ، ملقب به باح ، خود گوید: باح بما فی الفؤاد باحاً. وی ببغداد شد و کاتب ابولیلی یکی از ...
بعة. [ ب ُع ْ ع َ ] (ع اِ) شتر بچه که در میان نتاج زاید و آنکه در اول نتاج زاید آنرا رُبَع خوانند و آنکه در آخر نتاج زایدآنرا هُیع. (منتهی ...