اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بأباء

نویسه گردانی: BABAʼ
بأباء. [ ب َءْ با ] (ع ص ) دانشمند. (منتهی الارب ). زیرک . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بابا الجدال . [ اَل ْ ج َدْ دا ] (ع اِ مرکب ) در عربی مستحدث بمعنی ضد پاپ . (دزی ج 1 ص 47). و هر پاپ که طبق مقررات دین انتخاب نشده باشد. ...
بابا کوکلتاش . [ ] (اِخ ) (امیر...) امیری معاصر ابوالقاسم بابر: و در شبرغان لواء دولت امیرباباکوکلتاش سمت ارتفاع پذیرفت . (حبیب السیر چ خیا...
بابا و باخواجه . [ وُ خا ج َ ] (اِ مرکب ) اجداد و اجداد اجداد : نه بابا و نه باخواجه نه پور است دراز و خشک و لاغر چون نپور است .میراهل (از جهانگ...
بابا کندی رود. [ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز. 18 هزارگزی باختر سراسکند و 18 هزارگزی خط آهن مراغه - میانه . کوهستانی معتدل ...
بابا کندی کوه . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز. 8 هزارگزی شمال سراسکند و 3 هزارگزی شوسه ٔ سراسکند - سیاه چمن . کوهستانی معتدل ...
حاجی بابا خان . (اِخ ) بختیاری . آنگاه که صادق خان برادر کریمخان اصفهان را تصرف کرد حاجی باباخان از طرف علیمردانخان حکومت اصفهان داشت و ...
حصار بابا گنجه . [ ح ِ گ َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در بیست هزارگزی شمال خاور ارومیه و هفت هزارگز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.