اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بتة

نویسه گردانی: BT
بتة. [ ب َت ْ ت َ ] (ع مص ) بریدن و قطع کردن . || عاجز کردن کسی را ازرسیدن به قافله . (منتهی الارب ). || بریده شدن . || فروماندن در راه . (منتهی الارب ).
- || سکران لایبت امراً؛ یعنی بحیثی مست است که قطع و یکسو نمی کند کار را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیت و عزم روزه : در حدیث است که لاصیام لمن لایبت الصیام من اللیل ؛ یعنی نیست روزه کسی را که نیت و عزم آن را از شب نکند(منتهی الارب ). بَت ّ. (منتهی الارب ) ۞ . و رجوع به بت شود. || بریدن ازهمسر و دوست . طلاق باین دادن : طلقها بتة و بتاتاء؛ طلاق باین داد که در آن رجعت جایز نیست . (منتهی الارب ).و رجوع به بتات شود. طلقها بتة و بتاتاء؛ ای بتلة بائنه ؛ یعنی بریدنی که در آن بازگشت نباشد دیگر و طلقها ثلاثاًبتة که در هر دو بازگشت نیست . (از اقرب الموارد). طلاق باین داد او را که در آن رجعت جایز نیست . (یادداشت مؤلف ).
- البتة ؛ قطعاً و جزماً (از: ال +بت + ة) لاافعله بتة و البتة؛ نخواهم کرد این کار راهرگز. نخواهم کرد آن را جزماً و قطعاً. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بطح . [ب َ طِ ] (ع اِ) بطحیة. بطحاء. ابطح . جوی در سنگلاخ . ج ، بطاح . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بی‌بُتِه = بی‌بوته: کنایه به‌آدم بی‌عرضه‌ی بی‌دست‌وپا. معادل بته‌مُرده. بته / بوته گیاه کوتاه و نزدیک به‌زمین. بچه‌ی آدم و حیوان (خصوصاً شتر).
گل بته . [ گ ُ ب ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) گل و بوته . و با کشیدن و انداختن ترکیب شود. کشیدن یا انداختن شکل گل و بوته در پارچه یا کاغذ یا چیز...
بته گز. [ ب ُت ْ ت ِ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت فریمان مشهد. در 105 هزارگزی خاوری فریمان . سکنه ٔ آن 86 تن ،آب از قنات . محصول ...
بته گز. [ ب ُت ْ ت ِ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد فریمان مشهد در 18 هزارگزی شمال باختری فریمان . سکنه ٔ آن 215 تن ، آب از قنات . محصول...
( ~. جِ قُِ) [ فا - تر. ] (اِ.) نقشی زینتی شبیه سروی خمیده که بیشتر در صنعت قالی بافی ، ترمه ، زردوزی و مانند آن به کار می رود.
بته مرده . [ ب ُ ت َ / ت ِ م ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) میوه که بته ٔ آن پژمرده شده باشد. حاصلی که اصل و ریشه ٔ آن خشکیده و برگ و شاخه اش پژمر...
گل و بته . [ گ ُ ل ُ ب ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، نقش و نگار گلین در جامه و غیره .نقش رنگارنگ از گل در جامه ، پارچ...
بته مردگی . [ ب ُ ت َ / ت ِ م ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت بوته ای که ریشه اش خشک شده باشد. آن گیاه که بر اثر خشک شدن ریشه و نرسیدن آب ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.