بحز
نویسه گردانی:
BḤZ
بحز. [ ب َ ] (ع مص ) راندن . به مشت زدن و دفع کردن به درشتی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
بهز. [ ب َ ] (ع مص ) راندن و دور کردن کسی را از خویشتن بدرشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدرشتی دور کردن کسی را و دفعکرد...
بهز. [ ب َ ] (اِخ ) قبیله ای است و از آن قبیله است حجاج بهزی بن علاط و ضمرة بهزی بن ثعلبة که صحابی بوده اند. (از منتهی الارب ). قبیله ای اس...
بهض . [ ب َ ] (ع مص ) گران شدن و گران بار کردن کار کسی را. این لغت به ظاء معجمه بیشتر آمده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الم...
بهظ. [ ب َ ] (ع مص ) گران و دشوار شدن کسی را کاری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گران بار کردن . (منتهی ...
عبارتى که بهزِ شما نباشه یا بَزِ شما نباشه هم گفته مى شود به از شما نباشد یعنى بهتر از شما که نیست ، فلان چیز در مقام تعریف بهتر از مخاطب نیست و جنبه ...
ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد کمدیای به قلم ایرج پزشکزاد است که در ۱۳۵۲ نوشته و به وسیلهٔ انتشارات صفی علیشاه با طرح جلدی از صادق تبریزی[۱] با عنوا...