اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بخاک کردن

نویسه گردانی: BḴAK KRDN
بخاک کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خاک کردن . پشت کسی را به خاک رساندن . به اصطلاح کشتی گیران حریف را بر زمین نواختن و از جا برداشته به هر دو دست و دو پا مثل چاروا استاده کردن . (آنندراج ) :
چه شود گر به زمین آری و در خاک کنی
با فلک کشتی خصمانه ٔ خود پاک کنی .

میرنجات .


|| دفن کردن . (آنندراج ). خاک کردن :
سپهر را ز لباس عزا برون آریم
سر بریده ٔ خورشید را به خاک کنیم .

سلیم .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بخاک وضو کردن . [ ب ِ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب )تیمم . دست درخاک زدن و به پیشانی مالیدن تیمم را.
بخاک برابر کردن . [ ب ِ ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیست و نابود کردن . خراب ساختن . (آنندراج ). همسان کردن با خاک . با خاک یکسان و هم ارزش سا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.