اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بخق

نویسه گردانی: BḴQ
بخق . [ ب َ خ َ ] (ع مص ) اعور شدن . (از اقرب الموارد). کور شدن چشم . یک چشم شدن . (المصادر زوزنی ). || بسیار چرک دادن چشم و منطبق ناشدن هر دو کناره ٔ پلک بر حدقه ٔ چشم و رفتن بصارت آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). فراهم نیامدن پلکها بر حدقه . (از اقرب الموارد) ۞ . || (اِ) یک چشمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک چشم بودگی . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بخق . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ کور کردن چشم کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). یک چشم کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اعور کردن . (از اقرب ا...
بخق . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ اَبْخَق و بَخْقاء. (از ناظم الاطباء). رجوع به ابخق و بخقاء شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.