اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بدگو

نویسه گردانی: BDGW
بدگو. [ ب َ ] (نف مرکب ) کسی که گفتار زشت دارد. (آنندراج ). عیب گو. مفتری . آنکه فحش و زشت می گوید. (ناظم الاطباء). عیاب . (یادداشت مؤلف ). بدگوینده . بدگوی . بدزبان . بددهن :
زبان بدگو چونانکه رسم اوست مرا
جدا فکند از آن حق شناس حرمت دان .

فرخی .


و رجوع به بدگوی شود.
- امثال :
بدی یا بدگو داری . (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 409). و رجوع به همین کتاب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.