گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بدون نویسه گردانی: BDWN بدون . [ ب ِ ن ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) ۞ بغیر. بجز. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بی . بلا. (یادداشت مؤلف ): بتلاء؛ عمره ٔ بدون حج . (منتهی الارب ). اراضی بدون مالک ؛ یعنی بی مالک . بدون او این کار میسر نیست ؛ یعنی بی او. (از یادداشت مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی بدون فوت وقت دون، فوت و وقت واژه هایی اربی می باشند و پارسی جایگزین این است: ماژیرام mãžirãm (سنسکریت: ماچیرَم mãĉiram) گیاه بدون آوند این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ویژگی گیاهی که بدون میوه است این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود