اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بذر

نویسه گردانی: BḎR
بذر. [ ب َ ] (ع مص ) ۞ کاشتن زمین را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تخم در زمین انداختن . (از اقرب الموارد). تخم اندر زمین افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). تخم کاشتن . (یادداشت مؤلف ). || برآمدن گیاه زمین : بذرت الارض ؛ برآمد گیاه آن زمین (لازم و متعدی ). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || فاش کردن راز را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از معجم متن اللغة). بذرالسر. (منتهی الارب ). || پریشان کردن مال را به اسراف : بذر المال . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بظر. [ ب َ ] (ع اِ) تلاق . ج ، بُظور. و منه قولهم فی الشتم : امصص بظر فلانة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بیظر. بُظارَه . (منتهی الارب ). ...
بظر. [ ب َظَ ] (ع مص ) با بُظرَة گردیدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درازتلاقی و درازتلاق شدن . || ختنه کردن جاریه را. (از منتهی...
بظر. [ ب َ ظَ ] (ع اِ) درازتلاقی . (ناظم الاطباء). زنان را بر فرج فزونیکی است و آنرا ختنه کنند و آن فزونی ببرند و بتازی آن فزونی را بظر گوی...
بزر قنب . [ ب َ رِ ق ُن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاهدانج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (اختیارات بدیعی ).
بزر فشانیدن . [ ب ِ زَ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + زر + فشانیدن ) رجوع به زر فشانیدن و زر فشاندن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.