اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برپای جستن

نویسه گردانی: BRPAY JSTN
برپای جستن . [ ب َ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) بزور پا برجستن . (آنندراج ). ناگهان جهیدن و بحالت ایستاده درآمدن :
چو شاه آنچنان دید برپای جست
گرفتش سر دست رستم بدست .

فردوسی .


چو بشنید مهراب برپای جست
نهاد از بر دسته ٔ تیغ دست .

فردوسی .


ولی همچنان بر دعا داشت دست
که شه سر برآورد و برپای جست .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.