اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برک

نویسه گردانی: BRK
برک .[ ب ِ ] (اِ) حوض . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
برک . [ ب ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بریک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به بریک شود.
برک . [ ب ُ رَ] (ع ص ، اِ) ج ِ بُرکة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به برکة شود. || ثابت و نشسته بر چیزی . || مرد بددل و سکاچه (سکا...
برک . [ ب ُ رَ ] (ع اِ) ماه ذوالحجه بجاهلیت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
برک . [ ب ُ رَ ] (اِخ ) عوف بن مالک بن ضبیعه ملقب به برک . رجوع به عوف ... شود.
برک . [ ب ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ بِراک . (منتهی الارب ). و رجوع به براک شود.
برک . [ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. یکی از سه تن از خوارج که بر قتل علی و معاویه و عمروعاص سوگند خوردند و برک کشتن عمروعاص را اختیار کرد. نام ا...
سایه برک . [ ی َ / ی ِ ب ُ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به سایه برگ شود.
انگشت برک . [ اَ گ ُب ُ رَ ] (اِ مرکب ) جانوری است که آنرا موش کور می گویند و پیوسته در زیر زمین میباشد و بیخ درختان و نباتات میخورد گویند پی...
جرک و برک . [ ج ِ رِ ک ُ ب ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) یا چرک و پرک . در تداول عامه صدای دو چیز که بهم تصادم کند. صدای تف دادن خوراکی چون پیاز...
جرک و برک کردن . [ ج ِ رِ ک ُ ب ِ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به جرک و برک شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.