اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برم

نویسه گردانی: BRM
برم . [ ب َ رَ ] (ع اِ) آنکه از بخل قمار نکند. (منتهی الارب ). آنکه بامردم در قمار داخل نشود. (از اقرب الموارد). کسی که در مجلس قمار نشیند و بازی نکند. (برهان ). ج ، أبرام . || ستوه و بی قراری . (منتهی الارب ). ضَجَر. (اقرب الموارد). || دانه ٔ غوره ٔ انگور آنگاه که به خردی ذره ای باشد. (منتهی الارب ). دانه ٔ انگور هرگاه مانند سر ذَرّ و مورچگان خرد باشد. (از اقرب الموارد). || ثمر درختان خاردار، بَرَمة یکی . (از منتهی الارب ). میوه ٔ عضاه . (از اقرب الموارد). میوه ٔ طَلح . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). میوه ٔ درخت خاردار عموماً، و بعضی گویند شکوفه ٔ بهار درخت مغیلان . (از برهان ). شکوفه ٔ درخت مغیلان . (الفاظ الادویة). برخی آنرا شکوفه ٔ مغیلان دانند و برخی شکوفه ٔ درخت خارداری می دانند شبیه با مغیلان بقدر زعرور. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || قیصوم . شجره ٔ ابراهیم . شاه بابک . رجوع به شاه بابک شود. || سرب گداخته . (منتهی الارب ). کحل و سورمه ٔ گداخته و مذاب . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || سرکوه . (منتهی الارب ). قله هایی از کوه ، واحد آن بَرَمة. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ج ِ بَرِمة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به برمة شود. || (اِخ ) نام ناقه ای . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
برم . [ ب َ رَ ] (ع مص ) بستوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بستوه آمدن و بیقراری کردن از اندوه . (از منتهی الارب ). بیزار گشتن و دلتنگ شدن . (...
برم . [ ب َ رَ ] (اِ) چوب بندی که تاک انگور وبیاره ٔ کدو و خیار و امثال آن بر بالایش اندازند. (از برهان ). چفته بندی . داربست . || در لهجه ٔ گ...
برم . [ ب َ ] (ع مص ) استوار کردن . (از منتهی الارب ). محکم کردن . (از اقرب الموارد). || ریسمان را دوتا کردن و آنرا تافتن . (از اقرب الموارد)...
برم . [ ب َ ] (اِ) حفظ و از بر کردن و بیاد نگاه داشتن . (برهان ). حفظ که آنرا از بر گویند. (آنندراج ) ۞ . بَر.- از برم داشتن ؛ از حفظ داشتن . ا...
ز برم . [ زِ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) ۞ مرکب از لفظ «ز»: از و «برم » بمعنی حفظ، از حفظ. (فرهنگ نظام ). بمعنی ازبر است که حفظ و بیاد داشتن و...
شی برم . [ ] (اِخ ) محلی در 163500 گزی بوشهر میان بردخون کهنه و درداحمد. (یادداشت مؤلف ). || قریه ای است نه فرسنگی جنوب کاکی در فارس . ...
از برم . [ اَ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ، ص مرکب ) از بر. (جهانگیری ) (برهان ). حفظ. (آنندراج ) : یک دم بمراعات دلم گرم نداری یک ذره مرا رحمت و...
ده برم . [ دِه ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 7هزارگزی شمال خاور فیروزآباد. سکنه ٔ آن 143 تن می ...
برم صاد. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاورکبکان بخش خورموج شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 305 تن . آب آن از چاه ومحصول آن غلات است . (از ف...
برم کوه . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور سفلی بخش رودسر شهرستان لاهیجان . سکنه ٔ آن 260 تن . آب آن از چشمه سار محلی و محصول آن ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.