گفتگو درباره واژه گزارش تخلف برم نویسه گردانی: BRM برم . [ بْرُ / ب ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح شیمی ) مایعی است قهوه ای رنگ و سنگین ،وزن مخصوص آن 3 و بسیار فرّار است . در 63 درجه بجوش می آید و در 7 درجه یخ میزند. در آب حل میشود و محلول سرخ رنگی بنام آب برم میدهد. (فرهنگ فارسی معین ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی برم برم . [ ب َ ] (اِ) حفظ و از بر کردن و بیاد نگاه داشتن . (برهان ). حفظ که آنرا از بر گویند. (آنندراج ) ۞ . بَر.- از برم داشتن ؛ از حفظ داشتن . ا... برم برم . [ ب َ ] (ع مص ) استوار کردن . (از منتهی الارب ). محکم کردن . (از اقرب الموارد). || ریسمان را دوتا کردن و آنرا تافتن . (از اقرب الموارد)... برم برم . [ ب َ رَ ] (اِ) چوب بندی که تاک انگور وبیاره ٔ کدو و خیار و امثال آن بر بالایش اندازند. (از برهان ). چفته بندی . داربست . || در لهجه ٔ گ... برم برم . [ ب َ رَ ] (ع مص ) بستوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بستوه آمدن و بیقراری کردن از اندوه . (از منتهی الارب ). بیزار گشتن و دلتنگ شدن . (... برم برم . [ ب َ رَ ] (ع اِ) آنکه از بخل قمار نکند. (منتهی الارب ). آنکه بامردم در قمار داخل نشود. (از اقرب الموارد). کسی که در مجلس قمار نشیند و... برم برم . [ ب َ رِ ] (ع ص ) درمانده ، گویند هو برم اللسان . (از ذیل اقرب الموارد). برم برم . [ ب ِ رُ ] (اِ) نردبانی از یک شاخه ٔ درخت کرده برای بر شدن به درختهای مرکبات و چیدن میوه ، و آن در مازندران متداول است . (از یادداش... برم برم . [ ب ُ / ب ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ بُرمة. (منتهی الارب ). رجوع به برمة شود. برم برم . [ ب ُ رُ ] (ع اِ) قوم و مردم بداخلاق . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). برم برم . [ ب َ ] (اِخ ) شهرت یوسف بن ابراهیم است که او از خراسان بود و بر خلیفه محمد مهدی خروج کرد و گروه بسیاری بر او گرد آمدند و مروالرود و ط... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود