اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برنج

نویسه گردانی: BRNJ
برنج . [ ب ِ رَ ] (معرب ، اِ)تخمی است مسهل بلغم ، معرب برنگ که بیشتر از کابل آرند. (منتهی الارب ). رجوع به برنج کابلی و برنگ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
برنج شماله . [ ب ِ رِ ج ِ ش َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مزعفر، که آن طعامی باشد معروف . (از برهان ). برنجی است که در شیراز بخوبی م...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.