بروء
نویسه گردانی:
BRWʼ
بروء. [ ب ُ ] (ع مص ) مصدر براءة و برء است در تمام معانی . (از ناظم الاطباء). رجوع به براءة و برء شود.
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بر و دوش. (عبارت ترکیبی. فا.) (بر+دوش). آغوش، تن و بدن. بر [ په . ] ( اِ.) 1 - سینه . 2 - آغوش ، کنار. 3 - طرف ، جانب . 4 - ضلع خارجی زمین یا ساختمان ...
بر و بچه . [ ب َ رُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) عائله و زن و بچه . (فرهنگ لغات عامیانه ). بچه و دیگران . ج ، بر و بچه ها. (یادداشت ...
بر و بحر. [ب َرْ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خشکی و دریا.
برو برگرد. [ ب ُ رَ / رُو ب َ گ َ ] (اِمص مرکب ) ۞ چون و چرا. (فرهنگ لغات عامیانه ).- برو برگرد نداشتن ؛ بی تخلف بودن . محقق و مسلم و قطعی ...
بر و بساط. [ ب َ رُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زندگی و لوازم آن . || مقدماتی که برای انجام دادن کاری فراهم شده است . (فرهنگ لغات عامیان...
دستی برو. [ دَ ب ُ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) بازیی است که اطفال کنند و دستی پشت دست نیز گویند. و آن چنانست که جمعی حلقه وار نشینند و یکی که ب...
بر و فرود. [ ب َ رُ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) فراز و نشیب و بلند و پست و بلندی و پستی . (از برهان ). اوج و حضیض . پست و بلند:چون بوددرست ک...
پیوسته برو. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ب ُ ] (ص مرکب ) پیوسته ابرو. مقرون الحاجبین .
بر و بیابان . [ ب َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دشت و صحرا. در تداول عامه ، بر بیابان .