 
        
            بر وجه 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        BR WJH 
    
							
    
								
        بر وجه . [ ب َ وَ هَِ ] (حرف  اضافه ٔ مرکب ) (از: بر فارسی  + وجه  عربی ) بطورِ. بطریق ِ. (ناظم  الاطباء). بر سبیل ِ :  سیم  کافی  ناصح  که  خراج  و جزیت ... بر وجه  استقصاء بستاند. (کلیله  و دمنه ).
-  بر وجه  تعجیل  ؛ بچابکی . بطور چابکی . (ناظم  الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    
								
    هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.