بروز
نویسه گردانی:
BRWZ
بروز. [ ب ُ ](ع مص ) بیرون آمدن . (از منتهی الارب ) (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خروج . (از اقرب الموارد). || نمایان شدن و برآمدن بسوی فضا. (از منتهی الارب ). || بیرون آوردن . (دهار).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بروز. [ ب َرْ وَ / ب ُ ] (اِ) برور، که سجاف جامه است . (از برهان ). آرایش پوستین که در پای دامن و سرآستین دوزند. (هفت قلزم ) (شرفنامه ٔ منیر...
بروز. [ ب َ ] (اِ) نزاع و غوغا و همهمه . || چوب نشیمنگاه طیور. (ناظم الاطباء).
بروز. [ ب ُ ] (اِ) تخت خواب و بستر و فراویز. (ناظم الاطباء). رجوع به بَروَز شود.
بروز. [ ب ُ ] (ع اِمص ) ظهور. آشکارشدگی . (ناظم الاطباء). پیدایی . پدیداری .
بروز. [ ب ِ ] (ق مرکب ) (از: ب + روز) در روز. (ناظم الاطباء). روزهنگام .- بروز آوردن ؛ شب را صبح کردن . از شب برآمدن .- روزبروز ؛ از روزی به ...
بروز دادن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن .(ناظم الاطباء). فاش کردن رازی را. (یادداشت دهخدا). || اقرار کردن به گناهی . اعتراف و اذعان کر...
بروز کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن و آشکار گشتن .
به روز آوری-نوسازی محتوای سامانه های رایانه ای-
به نقل از وبلاگ فرامرزمیرشکارمبارکه
بروض . [ ب َ ] (ع ص ) چاهی که اندک اندک آب دهد. (منتهی الارب ). بئربروض ؛ چاه اندک آب . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
بروض . [ ب ُ ] (ع مص ) اندک برآمدن آب از چشمه . (از منتهی الارب ). بَرض . (اقرب الموارد). و رجوع به برض شود. || دمیدن «بارض » از زمین . (ا...