اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برون شو

نویسه گردانی: BRWN ŠW
برون شو. [ ب ِ / ب ُ ش َ / شُو ] (اِ مرکب ) مخرج :
باب ورا گرامی خوانی و ننگری
تا زین سخن که گفتی باشد برون شوی .

سوزنی .


کز فلک راه برونشو دیده بود
در نظر چون مردمان پیچیده بود.

مولوی .


- برون شو کردن ؛ مخلص یافتن :
او مجال راز دل گفتن ندید
زو برونشو کرد و در لاغش کشید.

مولوی .


- || در پنهانی چیزی را تجسس کردن و غیبت کردن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.