اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بریشم زن

نویسه گردانی: BRYŠM ZN
بریشم زن . [ ب َ ش َزَ ] (نف مرکب ) بریشم زننده . ابریشم زن . سازنده . چنگ زن . نوازنده . مطرب . نوازنده ٔ ذوات الاوتار :
شده از غیرتش بریشم تن
زَهره ٔ زُهره ٔ بریشم زن .

سنائی .


عددْش گرچه شود زهره ٔ بریشم زن
چو کرم پیله هم اندر حصار خواهد بود.

مجیر بیلقانی .


حلقه ٔ ابریشم اینک ماه نو
لحن آن ماه بریشم زن کجاست ؟

خاقانی .


گر حور بریشم زن خفته ست چو کرم قز
از بانگ قنینه ش کن بیدار بصبح اندر.

خاقانی .


بریشم زن نواها برکشیده
بریشم پوش پیراهن دریده .

نظامی .


بریشم زن ره عشاق میزد
سرورش بر دل عشاق میزد.

میرخسرو.


و رجوع به ابریشم زن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.