اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بزاز

نویسه گردانی: BZʼZ
بزاز. [ ب َ ] (اِ) تسمه ٔ چرمی و بند کفش . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حاجی نجیب بزاز. [ن َ ب ِ ب َ ] (اِخ ) از بزرگان و ریش سفیدان زمان شیخ صدرالدین پسر شیخ صفی الدین ، و از پیروان اوست . شیخ صدرالدین او را با ...
بذاذ. [ ب َ ] (ع مص )بدحال شدن . بذاذة. بَذَذ. بذوذة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از معجم متن اللغة).
بضاض . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بَضوض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ بضوض بمعنی چاه کم آب . (آنندراج ). رجوع به بضوض شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.