اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بستام

نویسه گردانی: BSTAM
بستام . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 28 هزارگزی خاور مهاباد و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب واقع است منطقه ای است کوهستانی ، معتدل با 82 تن سکنه .آبش از چشمه و محصولش ، غلات ، توتون ، حبوب و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی مردمش جاجیم بافی است . و در دو محل بفاصله ٔ یک هزارگزی بنام بستام بالا و پایین مشهور است . سکنه بستام بالا 26 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). و رجوع به بسطام شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بستام .[ ب ِ ] (اِ) جوهری باشد سرخ رنگ و به عربی مرجان خوانند. (برهان ). مرجان . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 206). بسد. (جهانگیری ). صاحب ...
بستام . [ ب ُ ] (اِ) نام درخت افرا در طوالش . رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 206 شود.
بسطام . [ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) ۞ نام شخصی . (ناظم الاطباء).نام مردیست . (مؤید الفضلاء). وسطام ، وستام ، وستان ، معرب گستهم ۞ خال یعنی دایی خسر...
بسطام . [ ب َ ] (اِخ ) مولی صفوان بن امیه بود. و نام وی نسطاس نیز روایت شده . رجوع به الاصابة ج 1 ص 154 و نسطاس شود.
بسطام . [ ب َ ] (اِخ ) طایفه ای از عشیره ٔ حسنوند ایل کرد پشتکوه . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 63).
بسطام . [ ب َ ] (اِخ ) ابن الجایتو. یکی از چهار پسر اولجایتو و در سن دوازده سالگی در موضع چمخال نزدیک بیستون در راه بغداد درگذشت . رجوع به ت...
بسطام . [ ب َ ] (اِخ ) ۞ ابن قیس (مقتول بحدود 10 هَ . ق . / 612 م .) ابوصهبا بسطام بن قیس بن مسعود شیبانی بکری بزرگ شیبان و از مشهورترین س...
بسطام . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مصقلة (83 هَ . ق . / 702 م .) ابن هبیرةالشیبانی . یکی از امرا و سرداران دلاور اسلام بود که بر ری فرمانروایی داشت . ...
بسطام . [ ب َ] (اِخ ) ابوالحسن محمد. رجوع به بسطام (پدر) شود.
بسطام . [ ب َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن محمدبن بسطام . رجوع به بسطام (پدر) شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.