اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بستی

نویسه گردانی: BSTY
بستی . [ ب ُ ] (اِخ ) شمس الدین حاجی بحه (؟) ۞ از مردم بست و از افاضل عراق بود طبعی لطیف و سخنی عالی داشت و نظم و نثروی را ملکه بود و هنگام آزمودن آنچه به نثر گفته بود بنظم بیان میکرد از لطایف اشعار وی این رباعیست :
گویند ز زر ترا بود خرسندی
خرسند شوی چون دل ازو برکندی
زر کنده ٔ کان و بیوفای دهرست
بر کنده ٔ بی وفا چرا دل بندی .
و این بیت نیز از اوست :
گر هیچ به سیب زنخش بازرسی
باری بررس که نرخ شفتالو چیست ؟
(از لباب الالباب چ 1324 هَ . ق . لیدن ج 1 ص 387).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بصطی . [ ] (ع اِ) قبلان بصطی . پلنگ . (دزی ج 1 ص 92). در ترکی قَپلان بمعنی ببر. (دزی ج 2 ص 305).
علی بسطی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی ، مشهور به قلصادی و ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحس...
علی بسطی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن موسی بن عبداﷲ لخمی بسطی ، مشهور به قرباقی . رجوع به علی لخمی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.