بسر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        BSR
    
							
    
								
        بسر. [ ب ُ ] (اِخ ) ابن  سفیان بن  عمرو... خزاعی . ابن  کلبی  گوید وی  از کسانی  بود که  حضرت  پیامبر (ص ) در ضمن  نامه ای  که  به  خزاعه  نوشت  نام  وی  را بدینسان  یاد کرد: بسم اﷲ الرحمن  الرحیم  من  محمد رسول اﷲ الی  بدیل بن  ورقاء و بسرو... وبگفته ٔ ابوعمرو به  سال  ششم  هجری  اسلام  آورد و نام  وی در حدیبیه  و جز آن  آمده  است . (از الاصابة باختصار) ورجوع  به  همین  کتاب  ج 1 ص 154 و الاستیعاب  ص 67 شماره ٔ 204 و منتهی الارب  و امتاع  و قاموس الاعلام  ترکی  ج 2 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        تیره بصر. [ رَ / رِ ب َ ص َ ] (ص  مرکب ) کور. نابینا. تیره بین . تیره چشم  : در فراق  تو از آن  سوخته تر باد پدربی چراغ  رخ  تو تیره بصر باد پدر. خاقا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        توشه ٔ بصر. [ ش َ / ش ِ ی ِ ب َ ص َ ] (ترکیب  اضافی ، اِمرکب ) کنایه  از گرانجان  و دشمن  است . (انجمن  آرا).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بصر افتادن . [ ب َ ص َ اُ دَ ](مص  مرکب )... برکسی ؛ چشم  افتادن  بر او : لاجرم  چون  بریکی  افتد بصرآن  یکی  باشد دو ناید در نظر. مولوی .و رجوع  به  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        توتیای  بصر. [ ی ِ ب َ ص َ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) آنچه  بدو چشم  روشن  شود. (انجمن  آرا). رجوع  به  توتیای  چشم  و توتیا و دیگر ترکیبهای  آن  شود...