اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بسر زدن

نویسه گردانی: BSR ZDN
بسر زدن . [ ب ِ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) و بسر کردن . بسر بردن . بآخر رسانیدن چیزی را. (آنندراج ). || با دست روی سر زدن در موقع پریشانی و بدبختی . (فرهنگ فارسی معین ). || موافقت کردن با چیزی . (آنندراج ). و رجوع به بسر بردن شود. || فکر و خیالی غفلةً در سر کسی آمدن : فلانی بسرش زد که آن کار را بکند. (فرهنگ فارسی معین ). || دیوانه شدن : بسرش زده . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بسر زلف حرف زدن . [ ب ِ س َ رِزُ ح َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بسر زلف سخن کردن . کنایه از به استغنا و بی پروایی سخن گفتن . (آنندراج ). استغنای در ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.