اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بسطام

نویسه گردانی: BSṬAM
بسطام . [ ب َ ] (اِخ ) مولی صفوان بن امیه بود. و نام وی نسطاس نیز روایت شده . رجوع به الاصابة ج 1 ص 154 و نسطاس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بسطام بیگ . [ ب َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 45 هزار و پانصد هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 35 هزارگزی با...
بسطام دره . [ ب َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی از بخش مراوه تپه شهرستان گنبد قابوس در 12 هزارگزی خاور مراوه تپه ، کنار رودخانه ٔ اترک . (از فرهنگ جغرافیا...
پشت بسطام . [ پ ُ ب ِ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت شاهرود خراسان است عده ٔ قراء آن بیست وسه و مساحت آن 16 فرسخ مربع است مرکز آن قلعه ٔ نوخرقان ...
شهر بسطام . [ ش َ ب َ / ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) رجوع به بسطام شود.
جامع بسطام . [ م ِ ع ِ ب َ ] (اِخ ) مسجد است در بسطام . مؤلف مرآت البلدان آرد: مسجدی است قدیمی و در گنبد شبستان مسجد تاریخی است که از آن ...
بسطام آباد. [ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دره شهر، شهرستان ایلام در 6هزارگزی خاوری دره شهر کنار راه مالرو دره شهر، به ماژین . جلگه ، گرمسیر...
قشلاق بسطام . [ ق ِ ب َ ](اِخ ) قشلاقی از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 39 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 39 هزارگزی شوسه ٔ اهر به...
هنام و بسطام . [ هَُ م ُ ب َ ] (اِخ ) دهستانی است از بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. در خاور بخش واقع شده و منطقه ای کوهستانی و سردسیر است . آب...
بسطام خان کارخانه . [ ب َ ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) یکی از سرداران زکیخان زند که مأمور خاموش کردن شورش رشیدبیک و جهانگیرخان پسران فتحعلی خان ...
بستام .[ ب ِ ] (اِ) جوهری باشد سرخ رنگ و به عربی مرجان خوانند. (برهان ). مرجان . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 206). بسد. (جهانگیری ). صاحب ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.