بشر
نویسه گردانی:
BŠR
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) بشیر. ابن ثور عجلی . وی با مثنی بن حارثه بجنگ ایران آمد و در عراق نماند و بشام شد. رجوع به بشیر و الاصابة ج 1 ص 180 شود.
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مهدی حاجب ابوعلی بن الیاس بود. رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 289 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن میمون از موالی هارون الرشید و حاجبان وی بود. رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 396 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نصربن منصور بغدادی مکنی به ابوالقاسم . وی بمصر رفت و فقه شافعی بیاموخت و از لحاظدینی به فقه بسیار دلبستگی داشت ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نعمان اوسی انصاری که بنام مقرن بن اوس نیز خوانده شده است . ابن قداح گفت وی در جنگ حره کشته شد وپدرش در جنگ ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نهاس عبدی . عیدان وی را یاد کرده اما سماعی ندارد. رجوع به الاصابه ج 1 ص 165 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ولید کندی مکنی به ابوولید. بزمان مأمون منصب قضا را بر عهده داشت . وی ازبزرگان اصحاب رای یعنی حنفی مذهبان بود. (...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن هجنع بکایی . ابن سعد او رادر طبقه ٔ ششم آورده و گفته است وی بناحیه ٔ ضَرّیَّه میرفت و از کسانی است که بخدمت پیامب...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن هلال بن عقبه . مردی از قبیله ٔ نمربن قاسط بود و نگهبانی فارس را بر عهده داشت . بشر را خالدبن ولید در راه شام بکشت .....
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن هلال عبدی . عبدان وی را در زمره ٔ صحابه آورده است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 161 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ۞ ابن یاسین ، ابوالقاسم نیشابوری . بگفته ٔ مستوفی در سال 388 هَ . ق . درگذشت . از سخنان اوست : حقیقة العلم ، کشف علی السر...