بشر
نویسه گردانی:
BŠR
بشر. [ ب ِ ] (اِخ )ابن سحیم بن فلان بن حرام بن غفار غفاری . و او را بنام نهرانی و خزاعی نیز آورده اند. و صورت نخست بیشتر است . احمد و نسایی و ابن ماجه از وی یکی حدیث در ایام تشریق آورده اند و دارقطنی و ابوذر هروی آن را صحیح دانسته اند. رجوع به الاصابة ج 1 ص 156 و الاستیعاب شود.
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بشر. [ ب ِ ](اِخ ) ابن معاویةبن ثوربن معاویةبن عبادةبن البکاء.یکی از صحابه و از بنی کلاب است . پدرش در معیت معاویةبن ثور بحضور حضرت نبوی ...
بشر. [ ب ِ] (اِخ ) ابن معاویه . نام وی ربیعه ... بگفته ٔ ابن حبان ... او را صحبتی بوده است . رجوع به الاصابة ص 161 وشرح حال عبد عمروبن کعب...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن معتمر بغدادی ، ابوسهل . فقیه و پیشوای فرقه ٔ بشریه معتزلی و اهل بحث و مناظره بشمار می رفت . اصلش از کوفه بود. طایفه ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مُعمَر. از شاعران عرب بوده و شعر وی در البیان والتبیین ج 1 ص 49 آمده است .
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن معلی و بقولی ابن حنش بن معلی و بقولی ابن عمرو و نام های دیگر نیز برای وی آورده اند. وی همان جارود عبدی ، ابومنذر ا...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مغیرةبن ابی صفرة، ابی المهلب . از خطیبان و شاعران نامور قحطان بود. رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 280 و عیون الاخبار...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مفضل بن لاحق . از موالی رقاشی و در زمره ٔ فقیهان بشمار می رفت . مردی بلیغ و فصیح بود و در حدیث دست داشت . وی بسال 1...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن منذربن جارود عبدی . (ابن جارود). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 147 و ابن جارود شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن منصور سلیمی بصری ، مکنی ، به ابومحمد و از زهاد و محدثان قرن دوم و متوفی بسال 180 هَ . ق . بود. رجوع به عقدالفرید ج 3...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن موسی اسدی . از اصحاب امام احمدبن حنبل بود. وی از روح بن عباده و جز او حدیث شنید. (از مناقب امام احمدبن حنبل ص 5...