بشر
نویسه گردانی:
BŠR
بشر. [ ب ِ] (اِخ ) ابن سفیان کعبی . از جانب پیغمبر (ص ) برای اخذ زکوة به بنی کعب گسیل شد. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 331 و حبیب السیر چ 1333 هَ . ش . خیام ج 1 ص 396 شود.
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سعیدبن سعدوقاص از صحابه بود و پیش از سال یکصد درگذشت . رجوع به تاریخ گزیده ج 1 چ 1328 هَ . ق . لندن ص 246 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سفیان عتکی . در سال حدیبیه که پیامبر (ص )قصد مکه داشت بشر نزد آن حضرت آمد و شرح آن بتفصیل در الاصابة آمده است . رج...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سلمی پدر رافع بود. نام او بصورت های بشیر و بُشر نیز آمده است . حدیث وی را احمد و ابن حیان روایت کرده اند. رجوع به ...
بشر. [ ب ِ] (اِخ ) ابن سلیمان . وزیر یزیدبن ولیدبن عبدالملک بود. رجوع به حبیب السیر چ قدیم طهران ج 1 ص 264 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن شاذان جوهری . از طبقه ٔ گوهرشناسان مشهور در دوران مروانیان و عباسیان بود. رجوع به الجماهر چ 1355 هَ . ق . ص 32 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن شَبر. بنابه روایت خطیب ، یکی از نوزده تن یاران عمر در مداین بود. رجوع به الاصابة ج 1 ص 178 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن شریح . از بزرگان بصری است که همراه بزرگان مصری و کوفی در سال 35 هَ . ق . برای خلع عثمان از خلافت قیام کردند. رجوع...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن صحار عبدی . عبدان وی را در زمره ٔ صحابه آورده و از طریق مسلم بن قتیبه ازاو روایت کرده است . رجوع به الاصابة ج 1 ص ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن صفوان . امیر مغرب و یکی از شجاعان صاحب رأی و دوراندیش بود. وی بسال 101 هَ . ق . از جانب یزیدبن عبدالملک به حکومت ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن طغشاه . از جانب نصربن سیار والی خراسان ، به بخارا خدایتی نشانده شد. رجوع به تاریخ بخارا چ 1317 هَ . ش . مدرس رضوی ...