بشر
نویسه گردانی:
BŠR
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبد. از صحابه و ساکن بصره بود. سیف در کتاب فتوح نام وی را آورده و عمربن خطاب وی را با سعد بسال 14 هَ . ق . بسوی عراق گسیل کرد و سعید او را بر هزار تن از قیس فرمانده ساخت . طبری نیز چنین آورده است و ابن ابی شیبه بهمین اسناد آورده است که آنان به جز صحابه کسی را فرمانده نمیکردند. (از الاصابة ج 1 ص 157). و رجوع به الاستیعاب و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حنظلةالجعفی . اگر اسناد صحیح باشد گویا وی برادر سویدبن حنظله باشد. ابن قانع وی را یاد کرده و از طریق گروهی از روات ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حیان بن بشر اسدی وی از احمدبن جعفر... از ابن عباس روایت کند. رجوع به ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 233 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن خاصیة. او کسی است که بگفته ٔ خواندمیر: وقاص غنائم جنگ فتح الفتوح را خمس جدا کرده بر نهصد شتر همراه وی بمدینه نزد ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعه . رجوع به بشربن ابی رهم جهمی و الاصابة ج 1 ص 187 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةالخثعمی . رجوع به بشربن ربیعةبن عمر بشر غنوی شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عمروبن منارة...بن انمارخثعمی . وی در قادسیه شرکت کرد و هم اوست که گوید:انخت بباب القادسیة ناقتی و سعدبن وق...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ردیح یا ذریح بن حارث بن ربیعةبن غنم بن عابد ثعلبی . مرزبانی گوید: او را حتات هم خوانده اند. (از الاصابة ج 1 ص 178). ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ )ابن سحیم بن فلان بن حرام بن غفار غفاری . و او را بنام نهرانی و خزاعی نیز آورده اند. و صورت نخست بیشتر است . احمد و نسایی ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سری ، ابوعمرو، تابعی است . رجوع به المصاحف ص 74، 83 و 118، و ابوعمرو در همین لغت نامه شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سعد نصاری . در حبیب السیر چ قدیم طهران بشر و در چ 1333 هَ . ش . خیام ، بشیر آمده است . رجوع به بشیر شود.