بشر
نویسه گردانی:
BŠR
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محتفر خزاعی بن عبد تمیم مزنی .نامش در کتب فتوح آمده است وی در سوس از جانب عمر عامل بود و درباره ٔ هدیه هائی که عجم به وی میدادند ازعمر سوال کرد. عمر وی را از گرفتن آنها منع کرد. رجوع به خزاعی بن عبدتمیم مزنی و الاصابة ج 1 ص 160شود.
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن حنش عبدی . بزرگ عبدالقیس (بطنی از بنی اسد) و از اشراف جاهلیت بود و اسلام را درک کرد و بدان گروید و تا زمان ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن حنش عبدی جارود. رجوع به بشربن جارود و اعلام زرکلی ج 1 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن عوف اسدی ابونوفل . رجوع به ابی خازم و اعلام زرکلی شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن محصن انصاری وی مشهور به کنیه ٔ خویش (بوعمره ) است و در نام او اختلاف باشد. رجوع به الاصابة ج 1 ص 159 و قسم...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرو ریاحی . وی از کسانی بود که در جنگ طخفه ، حسان بن منذر را اسیر کرد. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 88 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عیاض قشیری وی از امرای اندلس بود. رجوع به الحلل السندسیة ص 299 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن غالب مکنی به ابومالک محدث است و حدیث منکر از زهری روایت کند. رجوع به عیون الاخبارج 1 ص 314 س 5 و الکنی تألیف د...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن غیاث بن کریمه مریسی از ده مریسه مکنی به ابی عبدالرحمن مولی زیدبن خطاب حنفی متوفی 219 هَ . ق . او راست : الحج وی...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ۞ ابن فرقدخلیفه ٔ تمیم بن سعید عباسی بود. وی والی سیستان از جانب هادی خلیفه ٔ عباسی بود. برای خراج به سیستان آمدو ب...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن فنحاس بن شعیب حاسب یهودی . ابوعلی بن زرعه رساله ای در سال 387 هَ . ق . در جواب پاره ای از اعتراضات به وی فرستاد. (...