بشر
نویسه گردانی:
BŠR
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن معتمر بغدادی ، ابوسهل . فقیه و پیشوای فرقه ٔ بشریه معتزلی و اهل بحث و مناظره بشمار می رفت . اصلش از کوفه بود. طایفه بشریه از معتزله به وی منسوبند. وی به بغداد بسال 210 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ). این مرد شاعر بود و بیشتر شعر او مسمط و مدرج است و عده ٔ بسیاری کتب را در موضوعات مختلف به شعر کرده است و از آن جمله است : کتاب التوحید. کتاب حدوث الاشیاء. کتاب الرد علی النحویین . کتاب الحجة فی اثبات نبوةالنبی صلی اﷲ علیه و سلم . کتاب الرد علی النصاری . کتاب الرد علی الیهود. کتاب الرد علی الرافضه . کتاب الرد علی المرجئه . کتاب الرد علی الخوارج . کتاب الرد علی ابی الهذیل . کتاب الرد علی النظام . کتاب الرد علی ابی شمر. کتاب الرد علی زیادالموصلی . کتاب الرد علی ضرار. کتاب الرد علی ابی خلده . کتاب الرد علی حفص الفرد. کتاب الرد علی هشام بن الحکم . کتاب الرد علی اصحاب ابی حنیفه . کتاب اجتهادالرای . کتاب الحسین بن صبعی .کتاب الرد علی الاصم . کتاب قتال علی علیه السلام و طلحةرضی اﷲ عنه . کتاب الرد علی الاصم ایضاً فی الامامة. کتاب الرد علی المشرکین . (ابن الندیم ). و رجوع به خاندان نوبختی ص 36 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 و البیان والتبیین ج 1 و 3 و عقدالفرید. ج 4 و ضحی الاسلام ، و تاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 51 و بیان الادیان و غزالی نامه ص 58 شود.
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حنظلةالجعفی . اگر اسناد صحیح باشد گویا وی برادر سویدبن حنظله باشد. ابن قانع وی را یاد کرده و از طریق گروهی از روات ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حیان بن بشر اسدی وی از احمدبن جعفر... از ابن عباس روایت کند. رجوع به ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 233 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن خاصیة. او کسی است که بگفته ٔ خواندمیر: وقاص غنائم جنگ فتح الفتوح را خمس جدا کرده بر نهصد شتر همراه وی بمدینه نزد ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعه . رجوع به بشربن ابی رهم جهمی و الاصابة ج 1 ص 187 شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةالخثعمی . رجوع به بشربن ربیعةبن عمر بشر غنوی شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عمروبن منارة...بن انمارخثعمی . وی در قادسیه شرکت کرد و هم اوست که گوید:انخت بباب القادسیة ناقتی و سعدبن وق...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ردیح یا ذریح بن حارث بن ربیعةبن غنم بن عابد ثعلبی . مرزبانی گوید: او را حتات هم خوانده اند. (از الاصابة ج 1 ص 178). ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ )ابن سحیم بن فلان بن حرام بن غفار غفاری . و او را بنام نهرانی و خزاعی نیز آورده اند. و صورت نخست بیشتر است . احمد و نسایی ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سری ، ابوعمرو، تابعی است . رجوع به المصاحف ص 74، 83 و 118، و ابوعمرو در همین لغت نامه شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سعد نصاری . در حبیب السیر چ قدیم طهران بشر و در چ 1333 هَ . ش . خیام ، بشیر آمده است . رجوع به بشیر شود.