اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بظر

نویسه گردانی: BẒR
بظر. [ ب َظَ ] (ع مص ) با بُظرَة گردیدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درازتلاقی و درازتلاق شدن . || ختنه کردن جاریه را. (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه در سغدی بیزه bize بوده و گمان نمی رود اربی باشد.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تخم toxm، دانه dāne، دلیک dalik (دری) راو rāv (سغدی: rāve) سرچین sarcin (پشتو: sarcina) (در سغدی بیذَی biżay به ...
بزر قنب . [ ب َ رِ ق ُن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاهدانج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (اختیارات بدیعی ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بزر فشانیدن . [ ب ِ زَ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + زر + فشانیدن ) رجوع به زر فشانیدن و زر فشاندن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.