اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بغز

نویسه گردانی: BḠZ
بغز. [ ب َ ] (ع مص ) زدن بچوب دستی و بپا کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به پا، یا به عصا زدن کسی را. (اقرب الموارد). || نشاط و بازی کردن شتر، یا عام است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). بغزها باغزها، حرکها محرکها من النشاط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نشاط کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
بغض . [ ب ُ ] (ع مص ) دشمن داشتن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ۞ . دشمن شدن و دشمنی کردن . (مؤید الفضلاء).
بغض . [ ب ُ ] (ع اِمص ) دشمنی و خصومت و عداوت و کینه . (ناظم الاطباء). دشمنی و عداوت . (فرهنگ نظام ). دشمنی . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی ...
بغض کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام تنگی در گلو پیدا آمدن مقدمه ٔ گریستن را. (یادداشت مؤلف ): بچه بغض کرده .
بغض گرفتن . [ ب ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فشردگی در گلو پیدا آمدن مقدمه ٔ گریستن را. (یادداشت مؤلف ).
حجر بغض الخل . [ ح َ ج َ رُ ب ُ ضِل ْ خ َ ل ل ] (ع اِ مرکب ) سنگی است که دشمن سرکه است و چندانکه او را در سرکه افکنند بیرون افتد و بجهت عجا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.