اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بفرزندی برداشتن

نویسه گردانی: BFRZNDY BRDʼŠTN
بفرزندی برداشتن . [ ب ِ ف َ زَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) پسرخواندگی گرفتن . (آنندراج ) :
چرخ آنروز که گهواره ز پیشم برداشت
پدر عشق بفرزندی خویشم برداشت .

میرزاملک مشرقی (از آنندراج ).


دل همان روز پدر از من شیدا برداشت
که بفرزندیم این عشق جگرخا برداشت .

واقف خلخالی (از آنندراج ).


و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 78 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.