اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بل

نویسه گردانی: BL
بل . [ ب ِ ] (فعل امر) کلمه ٔ امر، مخفف بهل ، یعنی بگذار، از مصدر هلیدن . (از ناظم الاطباء). مخفف بهل است که امر بر گذاشتن باشد یعنی بگذار. (برهان ). بگذار،مترادف بهل . (شرفنامه ٔ منیری ). بهل بوده و «ها» به کثرت استعمال حذف شده «بل » مانده است . (از فرهنگ خطی ). بل = ول ، مخفف بهل ، و آن امر از هشتن و هلیدن است به معنی بگذار. (از فرهنگ فارسی معین ) :
بل تا جگرم خشک شود وآب نماند
بر روی من آبیست کزو دجله توان کرد.

آغاجی .


بل تا کف پای تو ببوسم
انگار که مهر لالکایم .

سنائی .


گفتم به ترک نان سپید سیه دلان
بل تا فنای جان بودم در فنای نان .

خاقانی .


مرا گفتی بگو حال دل خویش
دلت خون میشود بل تا نگویم .

شرف شفروه (از آنندراج ).


و رجوع به هشتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بل کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، گوشها را بل کردن ، راست ایستانیدن گوش برای بهتر شنیدن . راست و پهن کردن گوش . (یادداشت ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بل گرفتن . [ ب ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دولک یا توپ بازی چلتوپ را از هوا گرفتن . (از فرهنگ لغات عامیانه ). دولک را از هوا گرفتن . از هوا گرفت...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.