اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بلا گرداندن

نویسه گردانی: BLA GRDʼNDN
بلا گرداندن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دفع بلا کردن . دور کردن بلا. دور داشتن بلا :
که جبر خاطر مسکین ، بلا بگرداند.

(گلستان ).


دعای زنده دلانت بلا بگرداند
غم رعیت درویش بردهد شادی .

سعدی .


میسوزم از فراقت رو از جفا بگردان
هجران بلای من شد یارب بلا بگردان .

حافظ (ازآنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.