اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بن

نویسه گردانی: BN
بن . [ ب ِ ] (ع اِ) پسر. (آنندراج ) پسر. مخفف ابن . صورتی از ابن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
یکی نامه بنوشت فرخ دبیر
ز دارای داراب بن اردشیر.

فردوسی .


ز دارای داری بن اردشیر
سوی قیصر اسکندر شیرگیر.

فردوسی .


ملک پیل دل پیل تن پیل نشین
بوسعیدبن ابوالقاسم بن ناصر دین .

منوچهری .


ای ملک مسعودبن محمود کاحرار زمان
بر خداوندی و شاهی تو دارند اتفاق .

منوچهری .


هرکسی چیزی همی گوید ز تیره رای خویش
تاگمان آید که او قسطای بن لوقاستی .

ناصرخسرو.


با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذاتی .... حاصل است . (کلیله و دمنه ).
که سعدی که گوی بلاغت ربود
در ایام بوبکربن سعد بود.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
کالوب بن یوفنا. [ ] (اِخ ) ۞ نام پیغمبری است . (مهذب الاسماء). جانشین یوشع از سبط شمعون : و چون عمر یوشع به صد و بیست و هشت سال رسید بم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سرکار گذاشتن ، ( بن قن همان بند قند است ) در گفتگوی مردم کرمانشاه رایج است
ابراهیم بن رائق . [ اِ م ِ ن ِ ءِ ] (اِخ ) رجوع به ابن رائق شود.
ابراهیم بن زیاد. [ اِ م ِ ن ِ ](اِخ ) او راست : کتاب فی الادب للمهدی . (ابن الندیم ).
ابراهیم بن حمزه . [ اِ م ِ ن ِ ح َ زَ ] (اِخ ) تاج الدین . از مردم ادرنه . کتابی در تفسیر بنام جامعالانوار نگاشته است . وفات 970 هَ .ق .
ابراهیم بن خالد. [ اِ م ِ ن ِ ل ِ ] (اِخ )ابن یمان الکلبی . رجوع به ابوثور ابراهیم ... شود.
ابراهیم بن حسین . [ اِ م ِ ن ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) ملقب به ظهیرالدین همدانی . فیلسوفی ادیب و جامع فنون مختلف بوده است . وفات 1026 هَ .ق . در زما...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.