بن بست . [ بُم ْ ب َ ] (ص  مرکب ، اِ مرکب ) بن بسته . کوچه ٔ تنگی  که  بن  آن  بسته  و پوشیده  باشد و راه  دررو نداشته  باشد. (ناظم  الاطباء). کوچه ٔ سربسته . (آنندراج ).
-  
کوچه ٔ بن بست  ؛ در تداول ، کوچه ای  که  راهی  بجائی  ندارد. از بن  دررو ندارد. کوچه ٔ ناگذارده ، مقابل  گذارده . (از یادداشت  بخط مرحوم  دهخدا) 
: شاید افتد گذر بوی  تو روزی  آنجا
کوچه ٔ غنچه  عجب  نیست  که  بن بست شده ست .
تأثیر(از آنندراج ).