اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بور

نویسه گردانی: BWR
بور. [ ب َ ] (ع اِ) زمین خراب نامزروع یا زمینی که یک سال بی زراعت گذارند تا در سال آینده بسیار رویاند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمین خراب . ابوار و بیران جمع آن است . (مهذب الاسماء). || آزمایش . || هلاکی . || کساد بازار و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
بور. (ص ) سرخ . (ناظم الاطباء). سرخ قرمزرنگ . (فرهنگ فارسی معین ). روباه . اسب . سرخ قهوه ای . سانسکریت «ببهرو» ۞ (سرخ قهوه ای ، قهوه ای )، ا...
بور. (ع ص ) تباه و هلاک شده ٔ بی خیر. تثنیه و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندرا...
بور. [ ب َ / ب ُ] (ع اِ) ج ِ بائر. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
بور. (ع اِ) ج ِ بوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بور. [ ب َ ] (ع مص ) هلاک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آزمودن . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (...
بور. (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسینا که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است . دارای 316 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
کم بور. [ ک ُ ] (اِ) زالزالک وحشی سرخ میوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ضایع شدن
تپه بور. [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش تکاب است که در شهرستان مراغه و ده هزار و پانصد گزی باختری تکاب و پنج هزارگزی شما...
تپه بور. [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان جوانرود است که در بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج و در پنجاه هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو کرمانش...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.