اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بو شنیدن

نویسه گردانی: BW ŠNYDN
بو شنیدن . [ ش ِ دَ ] (مص مرکب ) بوی بدماغ رسیدن . || مطلع شدن . مرادف بو بردن . || احساس کردن و درک کردن :
هرکه نشنیده ست روزی بوی عشق
گو به شیراز آی و خاک ما ببوی .

سعدی .


رجوع به بوی شنیدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.