گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بوشی نویسه گردانی: BWŠY بوشی . [ ب َ شی ی / بو شی ی ] (ع ص ) درویش بسیارعیال ۞ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی بوشی بوشی . [ ب َ شی ی / بو شی ی ] (ع ص ) مرد ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). علی بوشی علی بوشی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمربن محمدبن احمد بوشی انصاری ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . فقیه بود و در سال 790 هَ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود