به
نویسه گردانی:
BH
به . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ٔ تعجب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
خود را بهکوچهی علی چپ زدن = بهروی خود نیاوردن، دانسته بهنفهمیدن، ندیدن، نشنیدن... زدن، بهدلیلی.
علیشیر نوایی (1501- 1441)
1- بیوگرافیسی
...
پای کسی را به بند کردن . [ ی ِ ک َ ب ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وی را اسیر و مقید ساختن : مر آن هر دو را پای کرده به بندبه زندان فرستاد شاه...
در مناطق غربی کشور حلوای کم ارزشی از نظر بها می پزند که تنها برای پر کردن شکم از شر گرسنگی می خورد و بس.
بنابراین اگر آدمی از شدت گرسنگی در حال مرگ...
کاه پارینه به باد دادن . [ هَِ ن َ / ن ِ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایت است از لاف زدن و حکایت و سخنان گذشته گفتن و بر گذشته فخر کردن و نازید...
اشرف افغان. پسرعمو و جانشین محمود افغان رئیس قبیلهٔ غلجائی بود که در اوائل قرن ۱۲ هجری علیه صفویان شوریدند و سلطنت ایران را تصاحب کردند. در خلال آن اح...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سنگ کسی را به سینه زدن . [ س َ گ ِ ک َ ب ِ ن َ / ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول کنایه از طرفداری و حمایت او کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
ای کسی که هفتاد ساله شدی مگر در خواب بودی که هفتاد سال عمر به باد دادی! بیا ای که عمرت به هفتاد رفت مگر خفته بودی که بر باد رفت؟ همه برگ بودن همی ساخت...
الکی و بدون مدرک و دلیل مستند در باره موضوعی اظهار نظر کردن ، بدون ملاحضه های خاص پیرامون مطلبی سخن گفتن . سخن بی ربط زدن . سرسری انگاشتن موضوعی و بحث...