اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بهار

نویسه گردانی: BHAR
بهار. [ ب ُ ] (ع اِ) بت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فرستوک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پرستو. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ماهیی است سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پنبه ٔ واخیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پنبه ٔ دانه برآورده . (آنندراج ). پنبه ٔ حلاجی شده . (از اقرب الموارد). || چیزی است که بدان وزن میکنند، و آن سه صد رطل است یا چهارصد یا ششصد یا هزار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آلتی است از آلات وزن و آن سه صد رطل یا چهارصد یا ششصد یا هزاررطل است . (آنندراج ). مقدار سیصد رطل یا هزار رطل . (رشیدی ). || تنگ بار که چهارصد رطل باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (رشیدی ). || آوندی است که به ابریق ماند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظرفی است مانند ابریق . (آنندراج ). || متاع دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بهار. [ ب َ ] (اِ) ۞ فصل ربیع است ؛ یعنی بودن آفتاب در برج حمل و ثور و جوزا. (از جهانگیری ). فصل ربیع و آن در بلاد اقلیم چهارم و پنجم و ش...
بهار. [ ب َ ] (ع اِ) هر چیز خوب و خوش نما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر چیز نیکو و روشن . (آنندراج ). || سرسینه ٔ اسب و سپیدی در آن . (من...
بهار. [ ب ِ ] (اِ) بمعنی تنگ بار است که عبارت از یک تای بار است . (برهان ) (ناظم الاطباء). یک تنگ بار. (آنندراج ) (جهانگیری ).
بهار. [ ب َ ] (اِخ ) نام جزیره ای خوش آب و هوا. (برهان ) (ناظم الاطباء).
بهار. [ ب َ ] (اِخ ) ملک الشعراء محمدتقی بن ملک الشعراء محمدکاظم صبوری . شاعر بزرگ عصر ما (1266 -1330 هَ .ش .). وی در عین حال شاعر و محقق و نوی...
بهار. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع است و دارای 355 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ...
بهار. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فرق است که در بخش مرکزی شهرستان قوچان واقع است . دارای 629 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9...
بهار. [ ب ِ ] (اِخ ) ایالتی در هند. در شمال شرقی دکن که در بخش شرقی دشت گنگ واقع است و دارای 40219000 تن سکنه میباشد. کرسی آن پتنه . مح...
بهار: در پارسی باستان: vAhara؛ در سنسکریت: بیهاره، ویهاره vihAra، bihAra (گردش)؛ در اوستایی: بخدره bexdre؛ در سغدی: varte؛ در پهلوی و مانوی: vahAr (پو...
· ملک‌الشعرای بهار را به هیچ رشته ادبی نمی‌توان منسوب داشت. او نویسنده، شاعر، روزنامه‌نگار، تاریخ‌نویس، محقق، مترجم و منتقد سیاسی و اجتماعی است. در رش...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.