اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

به روزگار

نویسه گردانی: BH RWZGAR
به روزگار. [ ب ِه ْ زْ / زِ ] (ص مرکب ) نیک بخت . سعادتمند. خوشحال . شاد :
نخست آفرین کرد بر کردار
کز اویست فیروز و به روزگار.

فردوسی .


همی پرورانیدش اندر کنار
بدو شادمان بود و به روزگار.

فردوسی .


همیشه بزی شاد و به روزگار
همیشه خرد بادت آموزگار.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.