بی
نویسه گردانی:
BY
بی . (اِ) کرم وپروانه . (ناظم الاطباء). بید. (از اشتینگاس ). ظاهراًمصحف یا لهجه ای است «بید» را. و رجوع به بید شود.
واژه های همانند
۹۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
از این سه واژه، دو واژه آن (حرف، صدا) عربی است و پارسی جایگزین هر سه این است:
موکا (سنسکریت)
موکان= حروف بی صدا
بچه بی ریش. (فارسی -افغانستان ) پسر نوجوان و بیریشی که برده جنسی است ( افغانستان امروزی). پسر نوجوانی که جامه دختران میپوشد و در جشنها و بزمهای میرق...
گه و بی گه. {گَ و گَ}. (ق. مر.). اختصار گاه و بیگاه. نیز نک. گاه و بیگاه +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ گاه و بیگاه . [ هَُ ] (ق مرکب ) وقت...
بی پیشوندی پارسی و احترام واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است: همتای پارسی این است: بیریزی birizi (کردی) ***فانکو آدینات 0916365786...
ازین زاغ ساران بیآب و رنگ ـــــــ نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ ( فردوسی طوسی)
بی نیاز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی شدن . غنی شدن : بیابی بنزدیک ما مهتری شوی بی نیاز از بدی کهتری . فردوسی .نباشد مرا زندگانی درازز ک...
بی نماز شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تارک الصلوة شدن . || خون دیدن . سر شستن . عذر دیدن . عذر شدن . حایض گشتن . (یادداشت مؤلف ). قاعده شدن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بی سر و بن . [ س َ رُ ب ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + سر + و+ بن ) بی سر و ته . سست و ضعیف : دعاوی بی سر و بن . (یادداشت مؤلف ). || دور و دراز....