اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی جواز

نویسه گردانی: BY JWʼZ
بی جواز. [ ج َ ](ص مرکب ) بی اجازه . بدون اجازه . بی رخصت :
بدو پهلوان گفت کای دیوساز
چرا رفتی از نزد من بی جواز؟

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2650).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.