اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی چند

نویسه گردانی: BY CND
بی چند. [ چ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی حساب . بی شمار. فراوان . بسیار :
به نزدیک خال آمد آورد مال
فروماند از آن مال بی چند خال .

شمسی (یوسف و زلیخا).


- بی چند و چون ؛ بی کم و کیف :
ای خدا ای قادر بی چند و چون
واقفی از حال بیرون و درون .

مولوی .


رجوع به چند شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بیچند. [ چ َ ] (اِ) درخت . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ) (شعوری ج 1 ورق 207).
بیچند. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان است که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و 5440 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.