اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیخ کند

نویسه گردانی: BYḴ KND
بیخ کند. [ ک َ ] (ن مف مرکب ) کنده شده از بیخ :
ای ز تو در باغ فضل سرو هنر سرفراز
وز تو شده بخل و جهل سرزده و بیخ کند.

سوزنی .


- بیخ کند کردن ؛ استیصال . (یادداشت بخط مؤلف ). از بن برانداختن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.